در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
به آن امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
اشک هایش به مادرش رفته
سینه ی پر شراره ای دارد
نه به یک تشت اکتفا نکنید
جگر پاره پاره ای دارد
از علی هم شکسته تر شده است
علتش کینه ها حسادت هاست
غربت چشم های مظلومش
سند محکم خیانت هاست
خواهرش را کسی خبر نکند
مادرش خوب شد که این جا نیست
لخته خون ها سر لج افتادند
هیچ تشتی حریف آن ها نیست
از غرور شکسته اش پیداست
صبر هم صحبت دل آقاست
نه من از چشم زهر نمی بینم
کوچه ای شوم قاتل آقاست
کوچه ای تنگ و کوچه ای باریک
شده کابوس هر شب آقا
برگه را پس بده نزن نامرد
چیست این جمله بر لب آقا
تا که باغش میان آتش سوخت
میله های قفس نصیبش شد
کودکی نه بگو خزان بهار
پیری زودرس نصیبش شد
نفسش بند آمده ای وای
به خدا نای روضه خوانی نیست
شکر دارد گوشه ی این تشت
لااقل چوب خیزرانی نیست
وای مادرم
آیا شده بال و پرت افتاده باشد
در گوشه ای از بسترت افتاده باشد
آیا شده مرد جمل باشی اما
مانند برگی پیکرت افتاده باشد
آیا شده در لحظه ی آخرینت
چشمت به چشم خواهرت افتاده باشد
آیا شده در سن و سال کودکیت
جایی ببینی مادرت افتاده باشد



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: